هوش تجاری جهت بهبود کارایی
هوش تجاری به سازمان ها کمک می کند تا کارایی را افزایش دهند. کارایی کسب و کار توسط یک سری شاخص های مالی مانند درآمد، حاشیه سود، هزینه … اندازه گیری می شود. در بازاریابی، با شناسایی ویژگی های مشتریان بازار هدف، کارایی یک کمپینگ تبلیغاتی خاص را افزایش داد. حذف کمپینگ های غیر موثر، میلیون ها دلار را برای شرکت ذخیره می کند. شرکت ها با کمک هوش تجاری می توانند درآمد را با فروش جانبی محصولات به مشتریان فعلی افزایش دهند. کارشناسان حسابداری، می تواند با شناسایی مشتریان بدحساب، طول عمر حساب های دریافتنی را کاهش دهد. در تولید، هوش کسب و کار به تحلیل گران کمک میکند تا مشخص کنند چرا یک برنامه تولید از برنامه دیگر کاراتر است.
جهت افزایش کارایی سازمان با کمک سامانه هوش تجاری، ابتدا افراد باید به داده های موجود در سامانه دسترسی داشته باشند سپس باید به تعامل با سامانه بپردازند، داده ها را تحلیل کنند و مشخص کنند که جهت افزایش کارایی چه گام هایی باید برداشته شود. اما متاسفانه بعد از مشخص شدن، گام ها جهت افزایش کارایی، ممکن است افراد به دلایل مالی، فرهنگی و یا سیاسی، از اجرای گام های لازم خودداری نمایند. اگر که سامانه های هوش کسب و کار را جهت افزایش کارایی در شرکت خود به کار می برید، حتما انگیزه های مالی، سیاسی و یا فرهنگی افراد را هم در نظر بگیرید. شرکت هایی را دیده ام که از سامانه هوش تجاری صرفا جهت دسترسی به داده استفاده می کنند و هیچ تصمیم را بر اساس آن اتخاذ نمی کنند و نتایج سامانه هیچ تاثیری بر استراتژی های شرکت ندارد. مسلم است که چنین شرکت هایی نباید انتظار افزایش کارایی شرکت خود، پس از پیاده سازی سامانه هوش تجاری داشته باشند. دوباره تاکید می کنم که افزایش کارایی در صورتی اتفاق می افتد که اولا افراد با سامانه تعامل کنند، ثانیا یافته های به دست آمده از تعامل با سامانه را اجرایی کنند. مواظب انگیزه های افراد باشید. سیستم های هوش کسب و کار شفافیت را به ارمغان می آورد ممکن است افراد زیادی نسبت به این موضوع واکنش نشان بدهند و انگیزه های خرابکاری در آنها تقویت شود.
کلید اصلی موفقیت هوش کسب و کار مقدار اثر آن بر روی کارایی سازمان است.
هوش تجاری در بهبود فرآیند
هر کسب و کار ترکیبی از تعداد زیادی فرآیند است. افراد در هر گام هر فرآیند، می توانند از هوش تجاری جهت تصمیم گیری بهتر استفاده کنند. با کمک هوش تجاری می توان مدت زمان انجام یک فرآیند را اندازه گیری کرد و گلوگاه های فرآیند را شناسایی کرد. به عنوان مثال فرض کنید که شرکت الف شکایات مختلفی در مورد دیر رسیدن سفارشات از مشتریان دریافت کند. با کمک هوش تجاری می توان زمان ورود و خروج هر گام از فرآیند “تولید به حمل و نقل” را تحلیل کند و متوجه شود که گلوگاه سیستم کدام بخش است.
- در یک شرکت پستی تعداد بسته های ارسالی در هر روز و هر ساعت در سامانه هوش تجاری نمایش داده می شود. کارکنان بر تعداد بسته های ارسالی در روزها و ساعت های مختلف نظارت دارند. هر گونه تغییر در این تعداد منجر به بازبینی مجدد فرآیند ارسال بسته و در نتیجه بهبود جریان کار می شود.
- در یک شرکت فعال در حوزه نفت و گاز، اغلب جریان وجه نقد مساله ساز بود و این شرکت در دریافت به موقع بدهی های خود مشکل داشت. بررسی فرآیند تحویل گاز به مشتریان با کمک سامانه هوش تجاری نشان داد که اغلب اوقات گاز به موقع به مشتریان تحویل داده می شود اما فاکتور هزینه ها یک هفته بعد برای آنها ارسال می شود و تاخیر صدور فاکتورها دلیل اصلی تاخیر دریافت بدهی ها است.
- هواپیمایی بویینگ از یک دشبورد تقریبا بلادرنگ جهت دنبال کردن مراحل ساخت هواپیما استفاده می کند. دشبورد اسمبل های اصلی، سفارش قطعات، وضعیت تولید قطعات اصلی و … را نشان می دهد.