حدود چند ماه پیش یکی از دوستان که از اضافه وزن، رنج می برد، تصمیم به کاهش وزن گرفت. در آن زمان وزن ۸۰ کیلوگرم داشت و مشاوره تغذیه اش، وزن ایده آل او را، ۶۸ کیلو اعلام کرده بود و پیشنهاد داده بود که طی ۲۴ هفته از شر وزن اضافه خلاص شود. برنامه غذایی نوشته شد، و دوستم شروع به پیروی از برنامه غذایی کرد.
دوست عزیزم برنامه غذایی را رعایت می کرد، اما هیچ معیاری نداشت که چقدر در راستای هدف اش عمل میکند و چقدر به وزن ایده آل اش نزدیک شده است. بهش پیشنهاد دادم که در چارچوب هوش تجاری عمل کند. چطور؟ اجازه بدید که توضیح بدم.
هدف دوستم مشخص بود. کاهش وزن از ۸۰ کیلو به ۶۸ کیلو طی ۲۴ هفته. اولین قدم، استخراج و تعیین شاخص کلیدی عملکرد بود. شاخص کلیدی عملکرد چیست؟ شاخص کلیدی عملکرد در واقع معیار عددی برای سنجش وضعیت در حوزه مورد نظر ما است و مشخص می کند که چقدر ما به هدف آن حوزه نزدیک شده ایم. حالا حوزه مورد نظر ما کاهش وزن است و چه شاخصی واضح تر از خود مقدار وزن. بنابراین دوستم وزن را به عنوان شاخص کاهش وزن در نظر گرفت. گذشته از آن، به موارد دیگری فکر کرد که بر روی کاهش وزن موثر است و می توان به عنوان شاخص کاهش وزن در نظر گرفته شود. مواردی چون مقدار کالری دریافتی، تعداد گام های طی شده در طول روز، تعداد لیوان آب.
دوستم فایل اکسلی به شکل زیر تهیه کرد و در هر روز مقادیر شاخص های وزن، کالری دریافتی، تعداد گام و تعداد لیوان آب را در آن یادداشت می کرد. نتیجه در هفته اول به صورت زیر شد.
جدول بالا به اندازه کافی گویا نبود و دوستم مجبور بود تمام اعداد را یک بار مطالعه کند تا متوجه وضعیت کاهش وزن اش در هفته اول رژیم شود. بنابراین برای درک بهتر و سریعتر، شروع به نمایش شاخص ها در قالب نمودار کرد. نتیجه تغییرات وزن در هفته اول و به صورت نموداری را در تصویر زیر مشاهده می کنید.
با یک نگاه متوجه وضعیت کاهش وزن اش در هفته اول شد. نتیجه کاملا ناامید کننده بود. نه تنها کاهش وزن نداشت، که افزایش وزن هم داشت. مشکل کجا بود؟ دوستم به بررسی باقی شاخص ها پرداخت. برای درک بهتر و سریع تر، نمودار مابقی شاخص ها را هم رسم کرد و در کنار هم قرار داد.
حالا ریشه یابی افزایش وزن ساده تر شد. شاخص ردیف اول سمت چپ، نشان دهنده وزن است، روند نزولی دارد، تا روز آخر که به صورت غیر منتظره افزایش می یابد. شاخص ردیف اول سمت راست، مقدار کالری دریافتی را نشان می دهد. روز قبل از حادث شوم افزایش وحشتناک وزن، دوستم حسابی رژیم را شکسته بود و کلی فست فود و شیرینی خامه ای خورده بود. البته صادق بود و کالری دریافتی را صادقانه نوشته بود.
ریشه افزایش وزن معلوم شد، تا حد زیادی به خاطر کالری دریافتی بالا در روز قبل بود.
گذشته از آن شاخص تعداد گام هم نشون میده که دوستم در اون روز کذایی، تحرک بدنی کمی داشت، روز بعدش هم تلاش کرده جبران کنه، اما کار از کار گذشته بود و اضافه وزن یقه اش را گرفته بود.
در روز کذایی تعداد لیوان آب افزایش پیدا کرده بود. که با توجه به فست فود سنگینی که دوست جان بر بدن زده بود، نوشیدن آب بیشتر دور از انتظار نبود. میدونید که نمک فست فود عاشق چیه؟ عاشق آب که به هم بچسبند و وزن را تصاعدی بکشن بالا.
نمودارهای بالا خبرای بدی برای دوستم داشتند. اما جلو ضرر رو از هر جا بگیری منفعت. حداقل اش حواس اش جمع شد که یه تقلب کوچیک (۵ تا شیرینی خامه ای ناقابل با یه پیتزا ناقابل تر)، چقدر می تونه اون رو از هدف اش دور کنه.
دوستم به روال یادداشت شاخص ها در اکسل و رسم نمودار ادامه داد، الان کجاست؟ داره درخواست های مدلینگ را، یکی یکی رد می کنه.